دولت سلجوقی که توسطدو برادر، چغری بیگ و طغرل بیگ ترکمان به دنبال غلبه نهایی ایشان بر به وجود آمد، هر چند از لحاظ نظامی بر عناصر ترک و ترکمان متکی بود، امااز نظر اداری و سیاسی به همان اندازه دولت غزنوی، صبغه ایرانی داشت که بر بستری وآل سلاجقه نیز همچون خود را وارث آیین و میدانستند.
نیم قرن پس از آن که حکومت طغرل در خراسان پا گرفت، قلمروجانشینان او ازجیحونتا و از فارس تا شامو آناطولی را در بر گرفت و بدین گونه یک خاندان غیر ایرانی پس از گذشت چهار سده کهاز سقوط میگذشت، حدود ایران را که به دست وی افتاده بود به وسعه عهد ساسانیان رساند و حتیفرهنگ ایرانی و میراث ساسانی را در سراسر آن نشر کرد. گرچه شیوه فرمانروایی آنها،با نظام ملوک الطوایفی، مرکز گریز و جنگهای بی وقفه و بیابانگردی، بیشتر یادآوردوران
قدرت گیری سلجوقیانآغاز کار سلجوق
پس از مرگ دُقاق، فرزند وی، سلجوق مورد توجه بیغو قرارگرفت و با لقب سباشی «= جلو دار لشکر» مفتخر شد. سلجوق چون خود را به بیغو بسیارنزدیک میدید، به خود اجازه داد، روزی در حرمخانه پادشاه رفته، بالاتر از زنان وفرزندان وی بنشیند. زنان بیغو این رفتار «ناپسند» را به پادشاه بردند و از وی تنبیهاو خواستار شدند. چون سلجوق از عزم پادشاه در سیاست کردن خود، مطلع شد، با صد تن ازخویشان و دلاوران و جنگجویان خود به همراه بار و بنه، ترکستان را ترک گفت و رهسپارماوراءالنهر شد و راهسمرقنددر پیش گرفت. چندی در جند اقامت کردو در همانجا بود که اسلام آورد.
اعتبار نظامی سلجوق
در همین ایام و اقامت وی در جُند بود که برخی ازطوایف ترک، از امیر جُند، درخواست باج و خراج کردند. سلجوق وی را از پرداخت باج برحذر داشت و با دلاوران خود، با سپاهیان ایلک خان به جنگ پرداخت و آنها را متفرقکرد. از آن پس، سلجوق اعتبار و قدرت زیادی کسب کرد و اغلب امیران و پادشاهان در دفع «کفار» از وی استفاده میکردند، چنان که، ابراهیم سامانی نز در نبرد با ایلک خان ازسلجوق یاری طلبید.
پسران سلجوق
سلجوق چهار پسر داشت به نامهای؛ اسرافیل، میکائیل، موسیبیغو و یونس. میکائیل و موسی بیغو در روزگار جوانی در یکی از جنگها، زخم سختیبرداشته و کشته شدند. میکائیل خود دارای دو پسر به نامهای؛ طغرل بیگ و چغری بیگبود. همین دو برادر بودند که توانستند در عهد مسعود غزنوی، پایههای دولت سلجوقیانرا مستحکم سازند.
رابطه سلاطین سلجوقی با خلفایرابطه سلجوقیان با رهبر اسمی عالم اسلام؛ یعنی خلیفه بغداد نیز مبتنی بریک سیاست روشن و پیروی از یک سلسله اصول دیپلماسی نبود. از همان عهد طغرل تا پایانفرمانروایی قوم، پادشاهان سلجوق، وقتی محتاج به تأیید خلیفه بودند، نسبت به ویاظهار فروتنی و خاکساری میکردند و هنگامی که از حمایت او بی نیاز، با وی دعویرقابت و همسری داشتند و احیاناً برخوردهایی خشونت آمیز نشان میدادند.
خلیفه عباسی در دوران اقتدار این قوم، اگر چه مثل دوراندر شرایط ضعف نبود، اما با تعظیم و تکریم ظاهری هم که از سوی سامانیان و غزنویان درحق وی اظهار میشد، مواجه نبود.
در اغلب مواقع در این دوران، خلیفه بغدادقدرتش محدود به قلمرو کوچک خویش و نظارت بر امور شرعی بود، و حتی اتابکان و نیز، خلیفه را تنها در همین محدوده مورد تأیید قرار میدادند.
انتظام ملوک الطوایفی از طریق قدرت سلطان
ملوک الطوایفی رایج در اینعصر هم از طریق قدرت فائقه سلطان تحت نظارت بود. چیزی که این نظارت را تا پایان عهدسلجوقیان تأمین کرد، ترتیبات دیوانی و نظام اداری بود که هر چند شاهزادگان و حکام - ملوک الطوایف - به آسانی به آن گردن نمینهادند، اما به هر صورت نوعی انتظام قابلقبول را در سراسر قلمرو آل سلجوق برقرار میداشت.
از سوی دیگر، خوی بیابانیامیران ترک آل سلجوق وقدرت مطلقهو عشق به غارت و استبداد اینامیران، نظام دیوانی و صاحبان دیوان را که به هر تقدیر نظم و نسق و حساب و کتاب ازلوازم و ضرورتهای شغل آنان بود، این وزیران و دیوانیان را در مقابل سلطان قرارمیداد زیرا استبداد و اِعمال قدرت بدون حسابرسی و حساب دهی پادشاهان، نظام دیوانیرا بر نمیتافت.
به همین جهت بارها سلاطین سلجوقی، وزیران خود را کشتند ویا به کشتن دادند و یا به دست دشمنان سپردند و اموالشان را مصادره کردند.
زمینداری سلجوقیاقطاعو سستی بنیان های حکومت
باتوسعه و رایج شدن نظام اقطاع، بزرگان و امیران خود را در مجرای قانونی انداخته و بهنام قانون و حکومت، اقدامات مستبدانه را مشروع و مقبول ساختند. در عین حالی که،بنیانهای حکومت را نیز سست و بی دوام نمودند.
به هر حال این شبانانبیابانگرد، بعد از غلبه بر مسعود، در مرو و همچنین نیشابور، خطبه سلطنت به نام خودخواندند و آغاز فرمانروایی آل سلجوق را اعلام داشتند.
این جابجایی سلطنت ازغزنویان به سلجوقیان دست کم برای مردم ایران با وجود استمرار برخی از معایب ومصیبتهای گذشته که ناشی از طبیعت این قوم و استبداد مطلقه حاکم بر ایران بود محاسنو منفعتهایی نیز به همراه داشت.
چه امیران اولیه قوم که تربیت شدگانوزیرانی با کفایت و مدبر و توانا همچون خواجه عمید الملک کندری، و خواجه نظام الملکطوسی بودند، این میزان درک و آگاهی منافع دراز مدت دولت خود را داشتند که بخشی ازاموال ستانده شده را صرف رعایا، تعمیر جادهها، امنیت راهها، ساختن پلها و رباطهاکنند.
بدون نظارت آنها بر احوال رعایایی که میباید بر وفق آیین حکومت،منافع مادی و نیروی نظامی آنرا تأمین کنند، ممکن نبود.
وزارت وزیران با کفایت
به هر حال این نکته نیز از شگفتیهای تاریخ اینمرز و بوم است که پر بارترین، پر آوازهترین و طلاییترین ادوار آن در پایانسدههای نخستنی اسلامی، مقارن فرمانروایی قومی بیگانه، بیابانگرد بود که در عهدسامانیان و غزنویان بیشتر به حال بیابانگردی و راهزنی در اطرافبخاراو مرزهای شمالی خراسان سر میکردند وهیچ گونه پیوند قابل ملاحظهای با تمدن و فرهنگ شهر نشینی نداشتند.
عاملعمده توفیق آنها در نیل به این موفقیت غیر منتظره، اتکاء آنها بر ایمان مذهبی واعتمادشان بر دستگاه وزارت بود که هر چند در اواخر چندان استوار نماند، در همانآغاز کار به استقرار دولت و قدرت و شوکت آنها کمک بسیار کرد.
این که خواجهنظام الملک وزیر در اواخر عمر که از جانب سلطان تهدید به عزل شد، گفته بود
»دولت آن تاج به این دوات وابسته است«
نقش وزارت را درتوسعهو تنظیم دولت آنها خاطر نشان میکرد و حوادث بعدی نیز نشان داد که خواجه گزافنمیگفت.
در مدتی که سلطنت سلاجقه به حمایت دستگاه وزارت و سازمان دیوان،مجال توسعه یافت، دوران فرمانروایی سلجوقیان دوران شکل گیری سنتهای اداری، و عصرترقی و توسعه صنایع و معارف شد، که مساعی خواجه نظام الملک طوسی در این توفیق، نقشغیر قابل انکار داشت.
نتیجه آن شد که حکومت سلجوقیان در مقایسه با غزنویانکه تنها متکی بر یک ماشین جنگی و مخرب و تهاجمی بود و علاقهای به سازندگی و اهمیتیبه حضور طولانی مدت خود، در مناطق تحت نفوذ نمیداد، بسیار موفقتر عمل کرد.
حکومت این فرمانروایان غیر ایرانی نمونهای شد که در رعایت آداب عدالت و درحمایت از ارکان شریعت، خیلی بیش از آن چه حکومت غزنویان، در آغاز فرمانروایی خویش،داعیه آن را داشتند توفیق حاصل کرد و نتایجی نیکو و سنتهایی تمدن ساز در همین دورهبرای آیندگان به یادگار گذاشتند.
اسامی فرمانروایان سلجوقیان
·
نظام دیوانی در عهد سلجوقیانمختصری درباره ی دیوان در عصر سلجوقی
این دیوان بر منوال دیوان عهدغزنوی و سامانی طرح ریزی شده بود و از طریق دیوانهای تابع، جمیع امور کشوری را تحتنظارت میگرفت.
مکاتبات به وسیلهدیوان رسایلو طغرا،
محاسباتبه وسیله دیوان استیفا، و
امور بازرسی انجام میشد
و این جمله تحت نظارتدیوان صدارتبود که خواجه بزرگ، نظام الملک در رأس آن بود.
که تحت نظارت خواجه بزرگ بود،
در امور جنگ مسئولیتی که بر عهدهدیوان بود، ثبت و ضبط نام افراد و فرماندهان سپاه، پرداخت مواجب و مستمریها، تأمینمخارج سلاح و اسب و علوفه بود. مسئول این دیوان عارض خوانده میشد و در اکثر مواقعنیز با شخص سلطان سر و کار داشت.
ابوالقاسم علی بن عبدالله جوینی
مقارن روی کار در خراسان، دبیران و مستوفیان و کارگزاران ولایت که از بیرسمیها و کژتابیهای اواخرعهد به شدت رنجیده خاطر بودند و پیدایش یک دستگاه فرمانروایی و دولت تازه رامایه ایمنی و آسایش بیشتری میدانستند، برای استقرار قدرت ترکمانان سلجوقی سعی وهمت خود را به کار بردند.
با همین مساعی دبیران و منشیان بود که قسمتخراسان غربی از جدا شد و توانست پایگاه یک دولت تازه گردد و اهل خراسان را از بیدادگریهایکارگزاران غزنوی رهایی بخشد.
سالار سپاه، ابوالقاسم علی بن عبداللهجوینی
که در هنگام ورود طغرل به نیشابور، در آن شهررئیسشرطه (شهربانی)بود، به سبب ناخرسندیهایی که وی و اهالی نیشابور ازعمال غزنوی داشتند، به طغرل پیوست و وی را در استقرار دولت تازه کمک کرد.
چندی بعد، طغرل وزارت خود را که در واقع نظارت بر تمام امور بود به عبداللهجوینی تفویض کرد. اما وی که با وجود علاقه به تحکیم دولت ترکمانان برای تصدی تماملوازم این شغل - از جمله نظارت بر دیوان انشاء و استیفا - به قدر کافی آمادگینداشت، چندی بعد از کار کناره گرفت.
ابو نصر عمیدالملک کندری
طغرل وزارت را به کاتب جوانی به نامابو نصر عمیدالملک کندریسپرد. وی که دبیریلایق و کاردان بود، مساعی صمیمانهعبدالله جوینیرا در تحکیم دولت ترکمانانادامه داد.
دیوان وزارت را که ایجاد آن برای نظارت بر تمام امور ولایتضرورت داشت به وجود آورد و رسوم سلطنت را که پس از از خراسان، از یاد رفته بود، بار دیگر احیاء کرد.
خواجه نظام الملک طوسیهم که سالها بعد پساز عزل و قتل عمیدالملک کندری «456 ق / 1064 م» به وزارت رسید، مساعی او را دنبالکرد و در نتیجه کفایت و تدبیر او، دستگاه وزارت و سازمان دیوان، وسیله تحکیم واستقرار بی منازع دولت نو خاسته سلجوقی گشت.
بالاخره در دوران فرمانرواییالب ارسلان و ملکشاه، دیوان وزارت که با سعی خواجه به نهایت حد توسعه خود رسیدهبود، بر تمام امور سلطنت قوم به جز جنگ نظارت داشت.
خواجه نظام الملک طوسی
وزارت در عهد خواجه نظام الملک به حداکثر حیثیتو اعتبار خویش رسید و خواجه در اِعمال نظارت بر امور چندان قدرت و قاطعیتی داشت کهبه تدریج، سلطان و حرمسرایش را از خرده نگریهای خویش ناراضی کرد
و همامیران دربار که این نظارت دقیق خواجه، مجال هر گونه استفاده شخصی را برایشان تنگکرده بود، به ستوه آورد. کشته شدن خواجه به دست یکی از مزدوران منسوب به فداییانباطنی، قدرت و غلبه وزارت را به شدت متزلزل کرد.
عزل و نصب وزیران به دست امیران و اتابکان
شاهان و شاهزادگان، دستنشانده و دست آموز امیران و اتابک خواندگان خویش شدند و عزل و نصب وزیران به دستامرا و اتابکان افتاد. با انحطاط سازمان وزارت، سلطنت نیز دچارانحطاطشد و اتابکان هم، که به خاطر سلطنت، خود را از فواید تدبیر و ارشاد اهل دیوان محروم ساختند، بههمین اختلال دچار گشتند و در هجوممغولبه بادی فرو پاشیدند.
معهذا درمدتی که سلطنت سلاجقه به حمایت دستگاه وزارت و سازمان دیوان، مجال توسعه یافت،دوران فرمانروایی سلجوقیان، دوران شکل گیری سنتهای اداری، و عصر ترقی و توسعه صنایعو معارف شد. مساعی خواجه نظام الملک وزیر و علاقه ملکشاه و سلطان سنجر در این توفیقتأثیر غیر قابل انکار داشت.
الگوهای گذشته و میراث دیوانی که از عهدتأسیس و در عهد غزنویان توسعهای یافته بود، در دوره سلجوقیان به شکل نهایی و کاملخویش نزدیک شد. گرچه، ضعف و فتور در این نظام با مرگ خواجه و تمایل بهقدرت مطلقهو، در اندک زمانی، کل جامعه رادچار اختلال نمود که حمله یمغولانو فتح ایران نیز، یکی از نتایج شوماین فروپاشی دیوانی و سلطه سلطنت بود.
پاشیده شدن نظم و انتظام بعد از مرگ ملکشاه سلجوقی
مرگ ناگهانی سلطانملکشاه که اندک زمانی بعد از قتل خواجه روی داد، موجب تحکیم سلطانت نشد. بر عکس،سلطنت را در اندک مدتی، معروض اختلافهای خانوادگی ساخت و نظم و وحدت و انسجام آن را از همگسیخت.
در جریان کشمکشهای برکیارق، ترکان خاتون و محمد بن ملکشاه، وزارت بهشدت از اعتبار افتاد و دستخوش هوسهای امیران درگاه شد. به تدریج نظام دیوانی بهقدری بی اعتبار گشت که یک پادشاه سلجوقی، وزیر خود را به یکی از مدعیان مخالفشفروخت تا او به مصادره، هر چه میتواند از او وصول کند.
پادشاهی دیگر،عنوان وزارت خود را در مقابل دریافت مبلغی مختصر به یک سوداگر عامی که به کلی فاقدسواد بود و عاری از هر گونه صلاحیت واگذاشت. برخی از وزیران نیز به تحریک یا رضایتپادشاهان خویش کشته شدند و بعضی دیگر، مجبور به کناره گیری و ارتباط با مخالفانسلطان. بدین گونه با تزلزلی که امر وزارت و در جریان کار دیوان پیش آمد، ادارهمملکت دچار اختلال گشت.
میراث فرهنگی و تمدنی سلجوقیانهنر در عصر سلجوقی
تندیس سر یک شاهزاده سلجوقی. قرن دوازده میلادی. نگهداری در
معماری
عهد سلجوقیان از نظر بسط و توسعه دانش و ادب یکی از ممتازترین دوران تاریخ ایران محسوب میشود. در این عصر،
مدارس
توسعه یافت و علما مورد تشویق و حمایت قرار گرفتند. کثرت نسبی آثار علمی و ادبی این دوران، تا قرنها بعد عصر سلجوقی را همچون درخشندهترین ادوار فرهنگ و دانش در تمام تاریخ ایران نشان داد.
در زمینه هنر، خاصه در هنر معماری، عصر سلجوقیان را دوره رنسانس، شکوفایی شیوههای بدیع و تازه معماری میدانند. بنای مسجد جامع اصفهان، هر چند شامل ترمیم و افزودن قسمتهای تازه بر روی مسجد کهنه و قدیمی بود، نشانهای از آغاز یک نهضت هنری را عرضه داشت. در پی آن، مسجد زواره «530 ق / 1135 م» و مسجدهای مشابه دیگری که در همان ایام در اردستان، گلپایگان و بروجرد تأسیس، ترمیم و یا تعمیر شد،
در جزء جزء بنا، آثاری از سلیقه بدیع و هنر معماری شکوفا شده سلجوقیان را در خود حفظ کرد.
حیات دینی، البته در این دسته از ابنیه، کاملاً بارز و قابل ملاحظه بود، حتی بقعهای هم که در همین سالها در مرو برای مقبره سلطان سنجر بنا کردند، یادگار به جای ماندنی از معماری عصر سلجوقی است که از تأثیر حیات دینی مایه دارد. گنبدهایی که در مساجد و بقعهها، در همین دوره و ادوار بعد به وجود آمد نیز، همین زمینه شعور مذهبی را در شکل سمان گونه و فیروزهای آن عرضه میکند.
با این حال، تزیینات، کتیبهها، و مقرنسهای سلجوقی هم حتی در ادوار بعد هم تأثیر شگرف خود را در بناهای آینده باقی گذاشت. اما در دیگر فنون نیز، هنرمندان سلجوقی، یک هنر پیشرو ممتاز است.
موسیقی،فلزکاری،سفالگری
در دیوان برخی شاعران عصر، از جمله خاقانی، از آلات و آهنگهای موسیقی چنان یاد میشود که از رواج و اهمیت فوق العاده آن حکایت میکند. در زمینه فلزکاری و مجلس پردازی در داخل و خارج ظروف نیز این نوع آوری کاملاً پیداست.
در اواخر این عهد، هنر سفال سازی هم، چنان که اغلب محققان خاطر نشان کردهاند، به عالیترین مرحله کمال خود رسید. بیگفتگو، پیداست که آن چه در هنرهای عهد مغول ظاهر شد، خود از میراث عهد سلجوقی به شدت متأثر بود، چنان که در شعر و شاعری هم کمالی که در کلام سعدی، مولانا، و حفظ ظاهر گشت، متأثر از شیوه کمال اسمعیل، خاقانی و انوری بود. تداول رقص و سما در بین صوفیه این عهد، زمینه رواج این هنر را در مجالس عیش و طرب در بین عام و خاص نشان میدهد.
شعر
از علاقهای هم که در این دوره به مراتب بیش از ادوار گذشته، به صنایع بدیع شهری اظهار میشد، و ادیب صابر و عبدالواسع جبلی در دستگاه سلطان سنجر از سرآمدان عصر بودند، شیوع ذوق تجمل گرایی را که یک عامل عمده در پیدایش رنسانس هنری است، حکایت دارد.
این نکته هم که در شعر آن دوران، از جمله در کلام __انوری، خاقانی و ظهیرالدین فاریابی، __
به نحو بارزی شامل اشارات و تعلمیحات به علوم رایج عصر و اصطلاحات و الفاظ قرآنی، عرفانی، و فلسفی است، حاکی از ارتباط آن با محیط اعیانی عصر و متناسب با ذوق طبقات تربیت یافته وابسته به دیوان و درگاه است که لاجرم تفنن گرایی آنها در پسند شعر، عامل عمدهای در نفوذ روحیه نوگرایی و رنسانس در ادبیات همچون هنر بود.
علم در عصر سلجوقیان
انعکاس این گونه اشارات و تعلیمات در شعر عهد سلجوقی، در عین حال نتیجه رواج علوم و توسعه مدارس عهد سلجوقی است. دوران سلاجقه نه تنها دوران رواج علوم، بلکه اوج ابداع و نوآوری در آن زمینه بود. فقط عمر خیام نیشابوری «517 ق / 1123 م» که در زمینه ابداع مسایل ریاضی و ریاضیات، توانست خود را از علمای عصر ممتاز سازد تا بدان جا که در تاریخ علوم عالم، این دوره را عصر عمر خیام بنامند، خود نمونهای از ویژگیهای عصر طلایی شکوفایی علوم در عهد سلجوقی است.
از سایر علمای آن عصر، ابو روح زرین دست، چشم پزشکی نام آور بود و در این زمینه رسالهای هم به نام نورالعیون «حدود 480 ق / 1087 م» نوشت.
سید اسمعیل جرجانی «وفات 536 ق / 1141 م» مؤلف ذخیره خوارزمشاهی و خُفی علایی در طب نیز، در این ایام در قلمرو خوارزمشاهیان به عنوان یک طبیب عالی مقام شناخته میشد.
عین الزمان حسن قطان مروزی، که حکیم و عالم طبیعی بود و در طب و هندسه هم مهارت داشت، رسالهای به فارسی به نام گیهان شناخت، تألیف کرد «حدود 500 ق / 1106 م» که شامل گزیده معارف عصر در زمینه علوم طبیعی بود.
ابو حاتم اسفزاری «وفات 515 ق / 1121 م» معاصر حکیم عمر خیام نیز در بین علمای عصر در هندسه و جراثقال و حرکت کواکب، مطالعات علمی ارزندهای داشت، و رسالهای به فارسی موسوم به کائنات جوّ در این زمینه به او منسوب است.
ظهیرالدین ابوالمحامد مسعودی، از اهالی غزنه، مؤلف کتاب کفایة التعلیم «542 ق / 1147 م»،
ابوالفتح خازنی، مؤلف اثری به نام میزان الحکمه، و ابوبکر خَرَقی «وفات بعد از 536 ق / 1142 م»
مؤلف کتابی به نام منتهی الادراک فی تقسیم الافلاک، از علمای ریاضی، مکانیک و نجوم در این عصر به شمار میروند.
مشربهای مذهبی در عهد سلجوقیان
جامعه ی سلجوقی توسعه و دانش در منطق، حکمت و کلام، لغت، تفسیر و ادبیات عرب در عصر سلجوقی و ایجاد مدارس مذهبی متعدد مدارس نظامیه و درخشیدن بسیاری از مشایخ و کبار علوم دینی در این عصر که مستعد بروز آن بود، از یک سو موجب شکوفایی این علوم گردید و آثاری را از خود باقی گذاشت که برای تاریخ علم خالی از اهمیت نیست.
با این همه، بنای مدارس که موجب اشاعه دانشهای شرعی و مخصوصاً ترویج زبان عربی در بین طبقات نخبه اهل عصر در بلاد ایران و حتی انگیزه ادامه تصنیف کتب به زبان عربی میشد، در عین حال عامل عمدهای در ترویج تعصبات مذهبی و فرقهای در سراسر ایران شد.
با رونقی که بر اثر وجود این مدارس، و نیز مدرسههایی که از جانب سلطان برای حنفیها و از سوی خلیفه برای پیروان بیشتر مذاهب معروف فقهی ایجاد شد، علوم دینی همه جا مورد توجه و علاقه عام واقع شد.
نفوذ علما هم پا به پای رونق علم در پایتخت و در بلاد مختلف قلمرو آل سلجوق، فوق العاده بالا گرفت. چنان که خاندان بعضی علماء در شهرها نفوذی همچون حکام و وزیران پیدا کردند. و ریاست ولایات به دست آنها افتاد.
از جمله در بخارا، آل برهان، شوکت و قدرت فوق العاده به دست آورد. در اصفهان، آل خجند که ریاست شافعیان شهر با آنها بود، و آل صاعه که ریاست حنفیان شهر را داشتند، قدرت و نفوذ بسیار حاصل کردند و بست و گشودن کارها اغلب به دست آنها بود.
سادات ترمذ، سادات بیهق، سادات ری و قم، خاندانهای بزرگی بودند که به غیر از مقام علمی، ریاست دنیوی هم داشتند و عظمت مقام دنیوی آنها، طلاب جوان را همه جا به سعی در کسب علم و روی آوردن به مدارس جلب و تشویق میکرد.
سرگرمی ...
ما را در سایت سرگرمی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : مدیر سایت shvh بازدید : 216 تاريخ : دوشنبه 11 آذر 1392 ساعت: 17:13